پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

دختر رویایی مامان و بابا

بدون عنوان

کلمات جدید پرنیا جون: بیش:بشین باباد":بادبادک بابد":بابابزرگ مابد":مامان بزرگ آره:آره گلا:مداد(یعنی باهاش گل بکشی)  دنام:سلام بلی:بله تتا:کتاب دورا:جوراب تقریباً بیشتر کلمه ها رو وقتی تکرار میکنن میتونه تا حدودی شبیهشون  و بعضی ها رو هم کامل ادا کنه
16 دی 1392

بدون عنوان

سلام دختر مامانی، دوباره امروزدرحالیکه سر کارم دارم واست پست میذارم.آخه توی خونه اصلاً نمیذاری طرف کامپیوتر برم .چون سریع میای و میخوای موس رو بگیری و بازی کنی.دخترم هر روز که میگذره احساس میکنم عشق و علاقم نسبت بهت بیشتر میشه و زمانیکه ازت دورم هر ثانیه به فکرتم.این روزا خیلی شیرین شدی و با کارات کلی حالمونو خوب میکنی.کلی کلمات جدید و ناز کردن یاد گرفتی.اینجور موقع ها اینقدر خوردنی میشی که دلم میخواد محکم بغلت کنم و فشارت بدم.الان سه ماه و نیمه که بابایی رفته و من میدونم چقدر دوری از تو واسش سخته.گاهی اوقات زنگ میزنه و بهونه های الکی میگیره و من مطمئنم اینا همش به خاطر دوری از زندگیشه. البته من هیچ وقت نمیتونستم این دوری رو تحمل...
16 دی 1392
1